یک روز که دلم گرفته بود

ساخت وبلاگ
این دقیقا همون لحظه ایه که همیشه انتظارش رو میکشم یه شهر خلوت, یه خونه آروم, مهمانها رو راه انداختیم, ظرفها شسته و خشک شدند, چای آخر شب رو نوشیدم, سالاد ناهار کاری فردا رو آماده کردم, وسایلم رو چک کردم, مسواک زدم, ته مانده آرایش پاک شده, دستم بوی مرطوب کننده میده و بوی عطر هدیه مادر همسرم... حالا همون لحظه ایه که از تمام شبانه روز انتظارش رو میکشم حالا میشه یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 140 تاريخ : يکشنبه 23 ارديبهشت 1397 ساعت: 19:15

یک شب بی نظیر رو گذروندم اگر از دیشب که همسرم و خانواده اش خیلی ناگهانی تولدم رو مبارک کردند, شام مفصلی تدارک دیده بودند و با کیک و شمع و فشفشه غافلگیرم کردند بگذریم امشب شب آرام فوق العاده ای رو گذروندم شبی که یک تئاتر خوب دیدیم, از ته دل خندیدیم, بعدتر قهوه سفارش دادیم و نرم نرمک خیابان ولیعصر رو قدم زدیم درحالیکه صدای ساز آکاردئون پسرک دوره گرد پس زمینه ع یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 113 تاريخ : يکشنبه 23 ارديبهشت 1397 ساعت: 19:15

صدای اذان  بوی نون تازه عطر اقاقیا خنکی غروب نگاه کردن به پنجره های روشن خونه ها من نشستم پشت در و نگاه میکنم , کیسه خریدهام کنارمه, باقالی و کلم بروکلی و یه بسته تمرهندی که نصفش رو همینجا پشت در خوردم نمیدونم شاید فرصت و مجال خوبیه برای نوشتن برای بالا و پایین کردن که ببینم چند چندم,  که از اول سال جدید چندتا از خودم عقب افتادم؟ راستش کمتر کتاب خوندم و کمتر یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 174 تاريخ : يکشنبه 23 ارديبهشت 1397 ساعت: 19:15

علاقه عجیبی به وبلاگنویسی داشته و دارم ولی مدتی هست که نمیتونم اینجا بنویسم دست خودم نیست وبلاگ رو که باز میکنم میلم به نوشتن از بین میره

یک کانال درست کردم برای خودم و قراره هیچ قید و شرطی تو نوشتن تو اون کانال برای خودم نداشته باشم خودتون خوب میدونید که شما چقدر محرمید آدرسش رو براتون میزارم.

به زودی به اینجا برمیگردم نوشتن تو کانال کاملا موقته فقط تا وقتی که دستم بره که تو این خونه بنویسم.

@cafemaaryam

یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 87 تاريخ : يکشنبه 23 ارديبهشت 1397 ساعت: 19:15

صدای پرنده ها میاد قبلترها هیچوقت به صدای قشنگ پرنده های دم صبح توجه نکرده بودم قبلترها همیشه دانش آموز و دانشجو بودمو پر از استرسای الکی... اینروزها هم کم استرس نیستند ولی خب آدما که بزرگ میشن یاد میگیرن کنار همه اضطرابها, مشکلات و دغدغه ها از خوشیها و زیبایی ها هم لذت ببرن. حالا هم دراز کشیدم پایین تخت, به صدای پرنده ها گوش میدمو فکر میکنم به دیروز فکر میک یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 147 تاريخ : يکشنبه 23 ارديبهشت 1397 ساعت: 19:15

قهریم

تو آشپزخونه کنار هم ایستادیمو الویه درست میکنیم, من خیارشورها رو خرد میکنم او نخودفرنگی پاک میکنه.

یهو دستمو میگیره میگه مریم بیا, ساکت دنبالش راه میفتم,  میریم بالاسر اون گلدونه که گُلش خشک شده خاکش مونده, میگه بیا اینو بکاریم مشتش رو که باز میکنه یه دونه نخودفرنگی توشه...


یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 147 تاريخ : يکشنبه 23 ارديبهشت 1397 ساعت: 19:15

با قهر از خونه زدم بیرون, یکی از بدترین دعواهایی رو که میشه کرد با مامان داشتم, چراییش که مهم نیست ,مهم اینه که قهر کردیمو من امشب تا یازده شب همایش هستم.تا یازده شب همایشمو آخرین تصویری که از مامانم تو ذهنم مونده چهره غمگینشه, آخرین تصویر تا دوباره برم خونه و چهره قشنگ آرومش رو ببینم که پای اجاقه یا داره سبزی پاک میکنه یا داره پریزاد رو بازی میده. آخرین تصو یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 149 تاريخ : يکشنبه 23 ارديبهشت 1397 ساعت: 19:15

کتاب رو میبندم, کتاب رو میبندمو فکر میکنم که امشب وقت کتاب خوندن نیست و به جاش به خودم قول میدم فردا صبح قبل از سرکار رفتن یه شعر از سعدی مینویسمو به بُردم میچسبونم تا حفظش کنم... یه نوافن میخورمو روی تخت دراز میکشمو چشم میدوزم به رُزهای سرخ روز عقدم که بالای کمد خشک شدند و منو از اینی که هست بیقرار و دلتنگتر میکنند. توی آخرین مکالمه گفتم" اااا به سلامتی, سف یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 153 تاريخ : يکشنبه 23 ارديبهشت 1397 ساعت: 19:15

دلم طاقت نمیاره روسری و بارونیم رو برمیدارم و با یه ماگ قهوه داغ میرم تو تراس, قهوه ام رو مزه مزه میکنمو زل میزنم به سبزی برگا و اتوبان همیشه شلوغ ستاری و دل میدم به صدای عزیز اذان.دوست داشتم بود تا کنار هم از اون قهوه خفنای خارجی خیلی شیرین درست کنیم و همینجا تو خنکای بارونی اردیبهشت نوش کنیم ولی حالا توی نبودش دلتنگی و بغضمو با همین قهوه کم شیرین معمولی قو یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 140 تاريخ : يکشنبه 23 ارديبهشت 1397 ساعت: 19:15